چه رسمی دارد این دنیا ؟!؟
به دنبال نگاه ساده ای بودم...
که عاشق بودنم را دید...
غزل پوشیدنم را دید...
و او از چشم غمگین من گاهی تازه را فهمید...
عجب من خاطره دارم...
از ان شب های دلسردی...
شبی با شعر خوابیدن...
شبی با گریه شب گردی...
تو رفتی...و نفهمیدی...
که با این قلب افسرده چه ها کردی...
عجب دنیای بی رحمی...
همیشه غصه بارانم...
نمی دانم...
چه رسمی دارد این دنیا نمی دانم...
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: